وقتی سلبریتی‌های ساحره فرزندان‌مان را جادو می‌کنند!



جوان آنلاین: امروزه بسیاری از والدین از شبح شدن فرزندان نوجوان خود نگرانند! آنان می‌گویند: «فرزند نوجوان‌شان در خانه تبدیل به یک شبح شده است، یک‌سره در اتاق دربسته خود است و گاهی فقط برای خوردن یا قضای حاجت از اتاق بیرون می‌آید، انگار که جادو شده است و به زور می‌توان با او گفتگو کرد و چند جمله از زبانش بیرون کشید. رفتار و گفتار، پوشش و مدل مو و آرایش او هم عجیب و غریب شده است!» در پاسخ به این دسته از والدین باید گفت: شما متأسفانه خبر ندارید که او از زندگی اول و اصلی خود فرسنگ‌ها فاصله گرفته و در زندگی دوم و مجازی خود غرق شده است. او یک لحظه از تلفن همراه خود که شهر مجازی اوست، جدا نمی‌شود و مدام در اتاق‌های چت به سر می‌برد. شوربختانه باید گفت زندگی دوم او برایش به مراتب جذاب‌تر بوده و تبدیل به واقعیت زندگی او شده است. فضای مجازی پر از چهره‌های جذاب و شگفت‌انگیز برای اوست و طبیعی است که در چنین فضایی سلبریتی‌ها و اینفلوئنسر‌ها او را محاصره و جادو کنند. 
در یک پژوهش با عنوان «بررسی سلبریتی‌سازی در رسانه و بحران هویت نوجوان در جامعه» که به کوشش مصطفی کوچکزایی، مجیدرضا فیضیان و محمدحسین شاه‌آبادی، پژوهشگران اندیشکده تربیت، رسانه و تمدن پژوهشگاه شهید صدرانجام شده هشدار داده‌اند که حضور نوجوانان و جوانان در اتاق‌های چت به عنوان «زندگی دوم»، زندگی اول آنان را به مخاطره انداخته و میزان زیادی از انرژی و وقت نوجوانان را به خود اختصاص داده است. «مک گایر» ورود ابزار‌های رسانه‌ای را به ورود بیگانه تعبیر کرده و می‌گوید: به طور متوسط شش روز در هفته، بیگانه‌ای در خانه شما حضور دارد. بیگانه‌ای که آزادانه در همه جای خانه سرمی‌زند و تأثیر می‌گذارد. 
این امر باعث شده تا ناخواسته متناسب با هیجان نوجوانان، افرادی به نام سلبریتی الگوی عده‌ای از نوجوانان شوند و اثرات بد هویتی را برای آنان رقم بزنند. در واقع رفتار سلبریتی‌ها می‌تواند جایگاهی برای ارائه تمامی رفتار‌های ظاهراً ساده و پیش پا افتاده، ولی مهم در زندگی خانوادگی یا اجتماعی نوجوانان باشد. 
شاید بگویید چه ایراد دارد و باید در پاسخ گفت ایراد ماجرا در همان جادوشدن فرزند نوجوان شماست. شخصیت سلبریتی تمام و کمال او را سحر می‌کند و نوجوان شما فارغ از درست و غلط بودن برخی رفتار یا ویژگی‌های الگوی انتخابش و بدون تشخیص سره و از ناسره، تمامیت او را می‌پذیرد و از او تقلید می‌کند و اینجاست که دردسر شروع می‌شود. حالا پرسش این است که آیا والدین مداخله‌ای در فرآیند الگوپذیری فرزندان خود داشته‌اند و مسیر شناحتی و آگاهانه الگوپذیری صحیح را برای او هموار ساخته‌اند یا اینکه نه او را در زندگی دومش تنها گذاشته و به امان خدا رها کرده‌اند؟ سؤال مهمی که باید همچون تلنگری سنگین ما را به خود بیاورد، وگرنه نسل فردا هیچ نسبتی با هویت اصیل ما نخواهد داشت.

دیدگاهتان را بنویسید